بگو چی یادته از قبر بنویس از اول تا آخرشو مرتب رو صفحه م به جز چندبینیِ نورِ مستقیم به چشمت که وهمه، چه چیزی شبیه به قبل هست قبلِ برزخ دنیا، نرسیده به واژن قبلِ آمیزش این صفحه با اولین واژه ام قبلِ ترکِ فلک، دمِ کمرِ قمر قبلِ اینکه بفهمی همگی تو خوابن یو، هیچ ایده ای نداری نه اون جملاتی که باید نداری نه من آرواره مو الکی باز و بسته می کنم تو گاو می شی که باس لبِ آب باشه نباشی نه من نیارم به چنگت هم جنون گرفتت قبلِ تولدِ دوباره ت مرگِ بشریت من به گا ندمت آرزو هات کاراتو می کنه درست قبلِ دروغِ محضِ ابدیت هنو نفهمیدی جهانتونو کشتن هنو یه بارم نمُردی بفهمی چی می گفتم هر چند هم که قصه ی قشنگی ندارم یادمم نمی آد چی می گفتم رساله مو از تو گهواره ها بگیرید من پیرم تو پیری حداقل مثِ ما بمیرید ما از تبار مراقبت، مخالفت به سازم نرقصیدی شنیدنش مکاشفه ست، خورشید عامله بعضی ماه عامل تا جذبِ ستارۀعاملت بشی عاقبت این سیرِ طیفِ نورتون از هم پخش به نقصانتون فقط رنگِ واحد برنده ست برنده های واقعی که تنها نمی شن پرنده ی تنهای فردا هم امروز یه جنده ست کلیشه ست یکی از هزاره به ریشه ست برد واسه هموناست که تبدیلِ خالو به ماه دیدن تکاملتونو گردشِ روزگار دیدن من به انحصارِ ذهنم از برای غیبم کاش ببینی به حذفِ منطقیه مد به دست نوشتِ آیینی برای خود چه فکرای مسمومی انتخاب می شن اینا همون مظهر تاریکی به میلن غریبِ همیشه با قاف اگه هنوز اسیره قاعده ها نشدی بیا برقصون به ساز من پیشگوی مسیر ارابه هام از چرخش غداره ها تا شسته شه دیده ها به چشم پریِ نیمه ها، وقتِ فرار از پیله هاست از شهرای آهنی نبرد با خدای شیشه ها کدوم دینِ راستین راویتِ حقیقیِ کهن محالاتِ دست خوش به خطِ خوشِ کدوم اندیشه هاست نه دوباره تکرار و تکرار و تکرار و تکرار و تکرار، و تکرار حقیقت روی کوهِ قافه تو کوچه های سمرقنده، تو جیبِ شاهه تابِ ابروی یاره، نیمچه نگاهه لبِ لوله ست دوا تو قله ی خاله رایحه ی ابدیِ تنِ بهاره خوش خط و خاله، ماره آبیِ رنگشِ ناخنِ ماهه صورتی که همیشه به چشمِ من تاره حقیقت یاره، همین