بی پاسخ دری که انتظار من رو میکشه یه جاده، بی پایان سایم رفت دختری تو بوم من رو میکشه یه آرمان، تو خلوت آسمون بی ستارست وزن درونمو نمیکشه کاغذ خودم انعکاس جاده ام طلبم از در منتظر یارم یه وجود، یه آهم مهتاب اونو نمیاره یادم خودم رو میکشم رو زمین، می پوشم ستاره، سر می کنم هلال ماهم بی پاسخ سیاهم من رو تنها نذار که میبارم میچکم رو استعاره های نمناکم سوالی ندارم ولی پی جوابم میترسم باد بوزه، اَبر بیاره واسه آسمون نقاب بزنه سیل بشه، جواب من رو با خودش به ناکجا یارم رو خواب ببره من گله نمیکنم از عالم اگه رو زمینتون وسط دریام به گوش کسی آشنام که نمیشناسه دست های من رو دست هاش سکوت کن، بذار حقیقت بی تاب حرف بزنه، بره طبیعت بیاد شبیخون بزنه بهم حجمی از سیاه ها هستن عشق یعنی فاصله رنگ سیاه مستی یعنی یه باد بی عار یه باغ بی آب رو به امید واهی میکنه دوباره بیدار من اون وهل برگشته لحظه ها رو میخوام به امیدت خیال دیدار