یادم آن شب که در بستر سبزه ها دیدمت گرم رقص شبانه رفته بود با نگاه هوس بار تو شوری از تن به در از میانه به ناز و کرشمه که چون عشق سوزان به دلها نشستی چو زلف پریشان دل خسته ما شکستی یادم آن شب که در بستر سبزه ها دیدمت گرم رقص شبانه رفته بود با نگاه هوس بار تو شوری از تن به در از میانه فروغ مه بر سر تو ستاره رامشگر تو اسیر افسونگری تو به چشم تو ناز نگه در آسمان شعله و شمع به جان و دل مشتری تو به ساز به دوش توی تو همچو تو رقص مستانه کردی به گرمی تو شمع فروزان جان ما هم تو پروانه کرد به رقص دل انگیزت آمد ساقی و ساغر و باده در دوش خوشا آن شب و بزم یاران کی شود یاد آن شب به روز فروغ مه بر سر تو ستاره رامشگر تو اسیر افسونگری تو به چشم تو ناز نگه در آسمان شعله و شمع به جان و دل مشتری تو یادم آن شب که در بستر سبزه ها دیدمت گرم رقص شبانه رفته بود با نگاه هوس بار تو شوری از تن به در از میانه به ناز و کرشمه که چون عشق سوزان به دلها نشستی چو زلف پریشان دل خسته ما شکستی