عاشق شدم من در زندگانی بر جان زد آتش عشق نهانی یک سو غم او، یک سو دل من در تار مویی در این میانه دل میکشاند ما را به سویی ♪ عاشق شدم من در زندگانی بر جان زد آتش عش نهانی جانم از این عشق بر لب رسیده اشک نیازم بر رخ چکیده یک سو غم او، یک سو دل من در تار مویی در این میانه دل میکشاند ما را به سویی زین عشق سوزان بی عقل و هوشم می سوزم از عشق اما خموشم ای گرمی جان، هر جا که بودی بی ما نبودی هرجا که رفتی من با تو بودم، تنها نبودی یک سو غم او، یک سو دل من در تار مویی در این میانه دل میکشاند ما را به سویی ♪ عاشق شدم من در زندگانی بر جان زد آتش عشق نهانی جانم از این عشق بر لب رسیده اشک نیازم بر رخ چکیده یک سو غم او، یک سو دل من در تار مویی در این میانه دل میکشاند ما را به سویی ما را به سویی ما را به سویی