در دل خاری در صحرا کرده مکان مرغ زیبا بی خبر از قهر دنیا بی خبر از قهر دنیا در طلب آب و دانه پر زند هر سو از لانه راز نهان سازد افشا راز نهان سازد افشا مرغک بی پروا بی خبر از هرجا در طلب دانه ناگهان افتد او از پا ♪ ز جفای چرغ افسونگر بگرفتش شاهینی در بر ز جفای چرخ افسونگر بگرفتش شاهینی در بر بکشیدش در خون بال و پر چه بلایی آمده اش بر سر بکشیدش در خون بال و پر چه بلایی آمده اش بر سر عمر گرامی را تو بدان این بودش پایان دیده خود بگشا پس از این قدر جوانی دان عمر گرامی را تو بدان این بودش پایان دیده خود بگشا پس از این قدر جوانی دان هر مرغ بهر دانه به دامی شود اسیر من مرغ عاشقم به دام تو بی دانه آمدم ♪ عمر گرامی را تو بدان این بودش پایان دیده خود بگشا پس از این قدر جوانی دان عمر گرامی را تو بدان این بودش پایان دیده خود بگشا پس از این قدر جوانی دان در دل خاری در صحرا کرده مکان مرغ زیبا بی خبر از قهر دنیا بی خبر از قهر دنیا در طلب آب و دانه پر زند هر سو از لانه راز نهان سازد افشا راز نهان سازد افشا مرغک بی پروا بی خبر از هرجا در طلب دانه ناگهان افتد او از پا