میترسم از فردایی که اون ور شب منتظره از این که فردا بیاد و گذشته ها یادت بره میترسم از خورشیدی که صبحو تو کوچه می پاشه این که بری و چشمای من دیگه یادت نباشه نکنه بری عزیزم (عزیزم) بری و تنهام بذاری (عزیزم) نگو فرصتی نمونده نکنه دوستم نداری نکنه بری عزیزم (عزیزم) بری و تنهام بذاری نگو فرصتی نمونده نکنه دوستم نداری ♪ شب شکستن منه، شبی که میری از پیشم شبی که تو ابریشم، دستای تو پرپر میشم چجوری ساده میگذری، از من که در تو گم شدم از من که پرپر میزنم، میون اشکای خودم میترسم از اینکه یه روز گم بشی توی جاده ها بخوای بیای اما پلی نمونده باشه بین ما میترسم از اینکه یه شب وقتی میخوای گریه کنی به جای من به شونه یکی دیگه تکیه کنی نکنه بری عزیزم (عزیزم) بری و تنهام بذاری (عزیزم) نگو فرصتی نمونده نکنه دوستم نداری نکنه بری عزیزم (عزیزم) بری و تنهام بذاری نگو فرصتی نمونده نکنه دوستم نداری ♪ میترسم از شبی که ماه به دست ابرا بمیره وقتی که از راه میرسی کوچه ها رو مه بگیره کجای این پنجره ها چشم انتظارت بشینم تو وحشت کدوم غروب عشقو تو چشمات ببینم