نمیدونی چه سخته پیش چشمات از خطر گفتن نمیدونی چه تلخه عاشقونه از سفر گفتن تو از من صبر میخواهی کویرم، ابر میخواهی نمیتونم، نمیتونم، نمیتونم ♪ اگه زخمی ترینم، تو تموم نا تمومی ها همینه سهم من از تو، که عاشق باشم و تنها بیا و این دم آخر، تو چشم من نگاهی کن گذشته کارم از گریه، مرا با خنده راهی کن مرا با خنده راهی کن ♪ تو میدونی که بی تو از غروب جاده دلگیرم چه تقدیری خدایا، من چرا بی همسفر میرم بذار عاشق ترین باشم برای لحظه آخر اگرچه بی تو میمیرم، نمیمونم نمیمونم