اولین روز زمین، اولین روز زمان اولین فرصت عشق، اولین لحظه جان زندگی بی زنگار، بودن از جنس بلور روز و شب هم پرواز، به سبک بالی نور ♪ فصل خاک و باران، سبزه و آیینه ماه در بستر ابر، با تبی در سینه هفت سینی در دست، قلب گلخانه عشق نوترین تعبیر است، خواب افسانه عشق ♪ آسمان چرخی زد، خاک در هم پیچید آب در آیینه، سایه ای با خود دید چشمه ها سرخ شدند، مثل وهمی ناگاه آرزوها ماندند، در غباری از آه ♪ باد فریاد سفر، در سکوتی سوزان نوبت چله عشق، آرش و تیر و کمان چشم شرم از تهمت، حرم آتش را دید رفت آنسوی خطر، تا سیاوش را دید آسمان دریا دشت، هفت خانی از عشق عاقلان سرگردان، در جهانی از عشق راز چندین خورشید، همنشین با رویا باز هم بیداری، باز هم این دنیا ♪ هر تپش فتحی نو، فرصتی تا بودن لحظه ای از رفتن، عشق را پیمودن