فردا سحرگهان بشکن سکوت لانه پر زن در آسمان به وداع از آشیانه بود این شروع هجران ثمر گذشت دوران که از آن دلم پریشان است چه کنم حکایت این است بی تو دگر مرا نبود سرود شادی همه شب به غم سرا نکنم به جز تو یادی همه جا ز تو نشانی ز نظر کجا نهانی که مرا نقش تو بر جان است چه کنم حکایت این است همه جا ز تو نشانی ز نظر کجا نهانی که مرا نقش تو بر جان است چه کنم حکایت این است بود این راز طبیعت که شوی جدا ز لانه افق صبح عزیمت شده روشن به زمانه بگشا بال برو این ره به سلامت خوش تورا لذت پرواز پیش صیاد زمانه مشو غافل تو از آغاز که به تیری, کشد آمال بی تو دگر مرا نبود سرود شادی همه شب به غم سرا نکنم به جز تو یادی همه جا ز تو نشانی ز نظر کجا نهانی که مرا نقش تو بر جان است چه کنم حکایت این است همه جا ز تو نشانی ز نظر کجا نهانی که مرا نقش تو بر جان است چه کنم حکایت این است بود این راز طبیعت که شوی جدا ز لانه افق صبح عزیمت شده روشن به زمانه بگشا بال برو این ره به سلامت خوش تورا لذت پرواز پیش صیاد زمانه مشو غافل تو از آغاز که به تیری, کشد آمال