عاشقم، عاشقِ یه دیوونه که خودشم هنوز نمیدونه وقتی که زُل میزنه توو چشام انگاری ذهنِ منو میخونه نمیشه حسمو بهش بگم نباید از چیزی بو ببره اگه بفهمه که دوسش دارم مطمئنم که اینم میپره ولی تا کی آخه تنها باشم چرا خب هی بریزم توو خودم منم یه آدمم مثِ همه مگه گناه کردم عاشق شدم حاضرم هر چی که دارم بدم تا فقط قلبمو آروم کنه یا فقط دستاشو بده به من بعد خودش حسمو حدس بزنه تا کی باید صبر کرد قلبم براش تب کرد جونم براش تب کرد اون که ندیده... تا کی باید هر شب تنهایی عادت کرد قلبم براش تب کرد اون که ندیده... تا کی باید صبر کرد قلبم براش تب کرد جونم براش تب کرد اون که ندیده... تا کی باید هر شب تنهایی عادت کرد قلبم براش تب کرد اون که ندیده... اون تنها عشقِ زندگیمه خوشحالیِ همیشگیمه عاشق بودن هنر میخواد که من عاشقِ هنرای تجسمی ام اون که به من حسی نداره ولی من چرا روش تعصبی ام چرا روش تعصبی ام روش تعصبی ام تعصبی ام... تا کی باید صبر کرد قلبم براش تب کرد جونم براش تب کرد اون که ندیده... تا کی باید هر شب تنهایی عادت کرد قلبم براش تب کرد اون که ندیده... تا کی باید صبر کرد قلبم براش تب کرد جونم براش تب کرد اون که ندیده... تا کی باید هر شب تنهایی عادت کرد قلبم براش تب کرد... اون که ندیده...