Kishore Kumar Hits

Rezaya - Manteghi şarkı sözleri

Sanatçı: Rezaya

albüm: Manteghi


چند وقته اصلا دستم به قلم نمیره
حس و حال شعر نوشتن ندارم
ولی دیشب یادت افتادم
چند کلمه نوشتم، رضا بهشون بگو

بسه دیگه گذشته ها گذشته
بکش بیرون از روزایی که رفته
بکش بیرون
اینجوری نمون
میگذره میره
هر ثانیه، هر دقیقه هر ساعت
از دستمون داره میره چه راحت
از این به بعد
میخوام فقط منطقی باشم
دلو دادم دست تو
اما چه زود دلت از دلم خسته شد
و بعدم حرف تو
هر جا که شد گفتم
اون بود خسته شد
اون همه خاطرات
اون همه حس خوبی که داشتم با تو دادم دست باد
اما بازم هیشکی نیومد به جات
واسه کسی که از ارتفاع بترسه
بالا اومدن یه اشتباهه محضه
تو یه جرمی که ارتکابش لحظه ای
شک نداره خب اتفاقه هستش
اگه قرار باشه من تقدیرم
سیب لباتو چیدن باشه
واست بهشتم از دست میدم
اونوقت قیافه تو دیدن داره آره
میبینمت توو لباس جدیدت
توو نقشای آدما بد گُم شدی
خوشحالی واسه رد گُم کنی
تنها رفیقاتم الکل تونی
میگن دیدنت کنارِ غریبه
فراموشی شده سلاح جدیدت
آره البته حقم داری
اینو میخونم أ چشای مریضت
منم بهشتم توو همین اتاقه
آرامش فقط روحم اینو لازم داره
هر روز یه داستان جدیدی
مشکل و بعدم پاس کاری چنیمی
میفتم یاد موهای لختت
حسرت همه روزای رفته
گذشته ها ما رو ول نمیکنه
میگن از این چیزا ولی زنده میکنه
دلو دادم دست تو
اما چه زود دلت از دلم خسته شد
و بعدم حرف تو
هر جا که شد گفتم اون بود خسته شد
اون همه خاطرات
اون همه حس خوبی که داشتم با تو دادم دست باد
اما بازم هیشکی نیومد به جات

Поcмотреть все песни артиста

Sanatçının diğer albümleri

Benzer Sanatçılar