غمگینم اما انگار یکی بهم گفته که همین روزا یه اتفاق ِ خوب می افته اونجایی که هیچ وقت فکرشم نمیکردم وقتی پـُرِ دردم می دونم. بهم میگی: " اینم از اون حرفاست " اما ببین یه رد ِ پای تازه رو برفاست یه عطر ِ پُـر از خاطره توی این خونه ست اینا یه نشونه ست مثل یه نامه که توی راهه همین روزا می رسه به دستم یه افق تا ابد روبرومه به تماشا نشستم هر دفعه که سقوطم نزدیکه قدمهام تا لب دره میره اما اون دم آخر یکی هست که دستامو می گیره دستامو می گیره مثل ِ کویرم و یه حسی بهم میگه بارون میگیره تا همین چن لحظه ی دیگه با اینکه هیچی نمونده دورم به جز غم ولی مطمئنم مثل یه نامه که توی راهه همین روزا می رسه به دستم یه افق تا ابد روبرومه به تماشا نشستم هر دفعه که سقوطم نزدیکه قدمهام تا لب دره میره اما اون دم آخر یکی هست که دستامو می گیره دستامو می گیره