تنگ غروبه دلم گرفته رخوت به تن نشسته تکیده ام من کنج اتاقم نگاهم سردو خیره چه ساده ساده چه آسون آسون دارم آب میشم آروم مثل یه شمعی که توی ظلمت بی صدا میگرید آروم میخوام یه ساده ساده پرواز تو اون پرنده ای سبک بال میخوام رها شم در دل باد تا نمیرم کنج دیوار بازم آسمون شده رنگ خون خورشید انگاری آروم میخواد بمیره تنها و معصوم واسه اون دل مدعوم یاد تو در من همیشه زندست توی هر تپش قلب با یادت هستم به یادت موندم زه یادت جون میگیرم میخوام یه ساده ساده پرواز تو اون پرنده ای سبکبال میخوام رها شم در دل باد تا نمیرم کنج دیوار