راه من پر ز تشویش دلای من سرد و چرکین تو چه لحظه هام چه سنگین پر انتظار تو غمگین گم کردهای دارم اینجا ندانم اما کیست (آن چیست؟) چه حاجت مرا امید مو سپید از دندان ریخت چو درویش از جنس خاکم چو عاشق به تو محتاجم چو درویش عابد و پاکم چو عاشق در تک و تابم از قصد هر حراس من بود وحشتت تکرار دیروز آه ای نور آور روز سایه بسیار نورم نیست از سفر هر کوچ من بود این هدف مقصد نیست آه ای ستاره ساز شب ماندن اینجا کارم نیست چو درویش از جنس خاکم چو عاشق به تو محتاجم چو درویش عابد و پاکم چو عاشق در تک و تابم