تو دور میشی دوست من پشت ابرهای تیره و سرد سوار اسبی از آهن به سوی سایه ها میری صدایی گنگ و نامفهوم شبیه خنده ای در دور تو دور میشی دوست من تو هم یروز اروم میشی یه دسته مرغ دریایی یه راه دور و طولانی نشسته روی جریان های سیال فراموشی ازاینجا میشه پر زد رفت از این دنیای یخ بسته که تنها راه این دنیا فقط پرواز و پروازه تو دور میشی دوست من زیر بارونی از گلهای دلتنگی و دنیا سایه ای فانیست که محتاج یه لبخنده یه دسته مرغ دریایی یه راه دور و طولانی نشسته روی جریان های سیال فراموشی ازاینجا میشه پر زد رفت از این دنیای یخ بسته که تنها راه این دنیا فقط پرواز و پروازه