گاهی میشه بی رمق،تهی بدنم انقدی که صدمه دیدم از خودی شبا تووم کلی کلمه میمیره انگار پر حرف بودی اما بی دهن شدی به همه چی بی توجهّی دیگه حتی حال یه صحبت ساده م نداری آخه تو که قد گفتنیات آدم نداری یه محکوم ابدی از عالم فراری ما سکوتمون سمی تر از زهرماره ساکتیم یه حجم توخالی فقط خنده داره ماکتیم اگه دنیامون همش یه وهم ساده باشه چی؟ یجوری خونخواریم انگار از نژاد داعشیم هیچ نوری نمیکنه شبمو سحر این خیابونا غریبه نی زدم همرو قدم میخکوبین همه روی قلم و لبم من یه موجم که به صخره سرمو زدم به همه انگیزه دادم حتی وقتی که لنگ یه ذره امیدم قراره برسه پس کی به دادم؟ نیست از ناجی خراب تر چجوری بود اگه روح مریض نداشتم؟ چرکی شده،عمیق خراش،من واسه زندگی یه دونه دلیل نداشتم رک بودم و فریب نخواستم آخر شبارو میشدم عجیب حواس پرت پرسیدم اینجا صاحابش کیه ؟ هیچکدومشون جواب دقیق نداشتن باوراشون همه سطحیه تعلقی به این دنیای سراب ندارم تو کلّه م دیگه پر سوال جدیده اینا هنو واسه قبلیا جواب ندارن منم رد پامو از همه جا میبرم ، آره توو گذشته ت هستم اما میرم از "حال"ت اینجا همه بدتر از گرگا میدرن جامه ببین زندگی لای اینا بی سرانجامه گاهی،میشم از این همه گله فاکد آپ کلی داستان تو دل و تو دل داستان آره،ارّه میتونه بره صاف راه ولی جوونه ها میمیرن تو دل آسفالت