کسی نبود وقتی تو بودی وقتی گم شدم تو کوچه های ترس وقتایی که خیس میشدن گونه هایِ من سوال کل دنیا این که تو چی نوری یا انرژی غالبی که میدی بو ایمان تو نباشی هممون کوریم میریم تو دیوار نگاه پدرانتو میخام تو پیری کوریام نمیدونیم داریم ما مسیره چیو می دوییم تو کره زمینو ساختی تمیز و بی کووید ماهم اشغالارو تو طبیعت می کنیم تولید ببخش اگه هممون ما یه پا پینوکیوییم ببخش وقتی یادت میکنیم که کارمون گیره کارمون راه میندازی بعدش یادمون میره طبیعت بازیو نفهمی تکرار میکنه تقصیر خودمونه اگه حالمون اینه سرم پایینه جلوت چون هرچی سمه کشیدم ضربه چیه من روخودم قمه کشیدم بهم گفتی نباید تو آدم بده بشی، مرد زیر زبونمه طعم کشیدت اوس کریم همیشه بوده رو به تو دستا حتی وقتی که نداشتم پول یه غذا فهمیدم که پلمپه در کوچه ی مردا باید تو خودم باشم پی کوزه ی طلا هنره تورو میشد فهمید از رو دونه ی انار میفتم من یاده سوره ی انعام وقتی نزدیکای تولدم تو دله بهار جونمو نجات دادی تو تونل هراز، مرسی بدهکارتیم اوسکریم بابا شماهمه تیم بشین اوس کریم باماست نیرو میشدی وقتی میبرید جون ازین پاهام بهم گفتی هواتو من دارم خوب ازین بالا حس بودن تو ارامش و جرعت برام از کارگری کردنم تا شهرت الان دله بندهات سیاه شده تو گذره زمان ادمی زاد اژدهای دو سره تمام کسی نبود، وقتی تو بودی وقتی پاهام من و یاری نمی کرد کسی نبود، وقتی تو بودی وقتی تو کوچه بچه ای باهام بازی نمی کرد کسی نبود، وقتی تو بودی وقتی گم شدم تو کوچه های ترس کسی نبود، وقتی تو بودی وقتایی که خیس میشدن گونه های من روزیتو میکنه حتی مورچه هارو سیر با چشمای تو میشه همه خونه ها رو دید دخترت خورشید میکنه دونه ها رو سیر بعد چندوقت میشه حاصل دونه ها رو چید عجیبه با درختا غذا میدی چهار فصل تو حتی میدی با گل های ایندیکات درس میگی بعد هر تلاطمی یه ارامشیه توهم ناشری با اتفاقات میدی پادکست عجیبه یادم میاد چند روزه پیش سرکوچمون دیدم یه زنِ مظلومه پیر مامور برق داشته سرش عربده میزد میگفت ندارم با اون چشای کم سویه خیس یهو بهش گفتم بده من اون قبضو رفیق من پولشو میدم این طوری مردونه نیست گفت اگه بفهمی خداباهات لج بوده چی اگه عادل خب پس پسره من کوره چی؟ دوباره اشکای اون پیرزنه از گونه ریخت با صدای خسته و بدن لرزونه پیر گفت دو ساله بچه هام بهم سر نمیزنن گفت خدانکنه مثل من فرسوده شید ماموره گریش گرفتو دستو زد رو سرش گفت نمی رفته به مادرش سر بزنه مادرم این آخریا دعا می کرد یکسره پسرت نتونه ببینت دلش لک بزنه شاید با خودت بگی اینا یه افسانه بود یه گوش در بودو یه گوشتم دروازه بود ولی نه اوس کریم با یه دعوای پول به من و تو و مامور و پیرزن درس داده بود مامور گفت گرفتم ازین روز درس دولاشد دس پیرزنو بوس کرد مردم احمق کوچه هم درگیر قضاوت همه باهم زدن پوز خند کسی نبود، وقتی تو بودی وقتی پاهام من و یاری نمی کرد کسی نبود، وقتی تو بودی وقتی تو کوچه بچه ای باهام بازی نمی کرد کسی نبود، وقتی تو بودی وقتی گم شدم تو کوچه های ترس کسی نبود، وقتی تو بودی وقتایی که خیس میشدن گونه های من