دیدم یه آقایی، آدمی قد بلند یه ماسک رو سرش، فقط دوتا چشاش پیداست وایساده جلو در من یه کم شوکه شدم، ترسیدم نمی دونم چی بگم اصلا گفتم تو کی هستی این جا؟ شوخی می کنی؟ شوخیه؟ من یه آن دیدم تو سرم یه چیزی خورد بلاشکا تو شدی مثلمون به سرت رنگ می زنی کلمه مثل بوم هرچی تو گلو گیر کرد، جاشه تو دلمون کلمات دنبال هم ان نه من، نه ولمون نمی کنن نه میشه صبر کرد نه صرف کل وقت رو بریزی تو جوبی که میره هدر حرف شب های من دمادم از سپیده دم اند آدمیزاد به امید زنده است، امید به قلم من اصلا، نمیدونم تو یه حالتی بودم، شوک بودم که اصلا متوجه درد حتی نشدم بی هوا میاد از چپ و راست بلا تو باورات چیه که نشستی فارغ از عالم ها و داور ها؟ انگار میدوئی رو بند ولی نه خودت می افتی نه این بند میبُره از آهنگ هر چی میگفتی شعاری شبرنگی، رو دیواری آجری کارتن خواب و خونه خالی، بازی مونوپولی یا می کوبن و می سازنت سر حال و تپلی بدون اضافه گویی با لباس پلو خوری (و این شخصیت برجسته من هستم) همم، پر از اعتماد به نفس، عاشق تلمق فدای اسم و رسم هر گوری می تونه بکشه نعشتو رو دوشش آهنگ قدیمی ای می گفت دنیا فقط دو روزه نداره آدمِ عاقل، آب و خاکه دلایل گل ساخته تمدن از چادر های قبایل چرا وحشی نباشم؟ نکشم پایین بشاشم؟ به کل قانون های فلجتون سم بپاشم؟ (بیرون شو از من) (بیرون شو از من) من خودِ خنده هاتم نه اشک هاتم جای مشت هاتم به جای حرف پشتت، جای زخم عمق هاتم من انتقامتم، آهنتم، بمب هاتم داد وجدانی ام که کُشت آدم به این زمین بی ثمر چشم رشد دارم من مرد نیستم مگر مرد کارزارم منو میشناسی، من همون بامدادم به همان اندازه که نام من درخشان و مشهور بوده است وجودم، بی روح و لخت است از صفات مهم و بارز من می توان درستی، ادب و تربیت را نام برد هرگز در خصوص ادبیات و سیاست با اشخاص بی اطلاع مباحثه نکرده و هیچ گاه اتفاق نیفتاده که در ضیافت ها یا مجامع دوستان سخنرانی کنم نام من، از هرگونه لکه و افترایی بری است و هیچ گونه پشیمانی و ندامتی ندارم خلاصه نامی خوش بخت و به نحو قابل ملاحظه ای مفید برای اجتماع است