مشت کرده یه بغض گلومو بارون ببار با من ببار شسته رُفته باید گفت قلب مادرم پاینده باد به بلندای قرن بیست و یک فکرم نرسید، عقل قد نداد خوشبختی تو ارتفاعه باید تو پنتهاوس آینده ساخت؟ جز اون هیشکی کرم نکرد سر و صداهای تو سرم کرم نکرد گوش نواز ترین آهنگ سکوته اگه می شنویش دنبال سمعک نگرد بریم سر اصل مطلب خط و رسمم میون شهر مصرف عشق چشت دنبال ارث باباته؟ قیمتی ترین میراث بشر حسه خیره ام به سفیدی پررنگ ماه می گذره عمر به سرعت خواب چند فرسخ از خودت دوری؟ اسم این فاصله رو غربت بذار خیره ام به سفیدی پررنگ ماه می گذره عمر به سرعت خواب چند فرسخ از خودت دوری؟ اسم این فاصله رو غربت بذار حلزون مسیرو می رفت آسته آسته می گفت گذر ثانیه ها به ما چه؟ حتی وقتی وقت طلاس لحظه شماری کار کاسباشه از درون بجوش مثل اشک چشمه دردی که دور از خودخواهیه درد عشقه پیر داستانه امّا سیاه مونده وا شه بخت کلاغ ته قصّه بذار بگم از سمت فلسفه دو بیت عشقی که هم وزن نبضمه به محیط ساعت دل نبند وقتی شعاع لحظه هاست هم قد عقربه جور دیگه ای حس کن بادو ببین دریا رو بشنو میون این همه دست خالی خودتو به خودت بسپر خیره ام به سفیدی پررنگ ماه می گذره عمر به سرعت خواب چند فرسخ از خودت دوری؟ اسم این فاصله رو غربت بذار خیره ام به سفیدی پررنگ ماه می گذره عمر به سرعت خواب چند فرسخ از خودت دوری؟ اسم این فاصله رو غربت بذار عاشق بوی گِل ام خوش به حالت کشاورز نمک پرورده شور دلم به رگ ورق خون میده مدادم بیا، حس بینایی قلّابیه یه کور نمی تونه باشه دنیا دیده؟ بالاتر از سیاهی کهکشونه این آدمه که تو توهّم قربانیه غلط گیری که هیچ وقت پاک نمی کرد آدما رو دوش چپم الهه می شن دیدم شاعر کوری رو که تو گوش خدا از مردم گلایه می کرد، می گفت من از رؤیاهام میگم بهشون بهم می گن کور خوندی شاید نمی دونن این فصل کتاب تقدیرم رو به خط بریل سرودی خیره ام به سفیدی پررنگ ماه می گذره عمر به سرعت خواب چند فرسخ از خودت دوری؟ اسم این فاصله رو غربت بذار خیره ام به سفیدی پررنگ ماه می گذره عمر به سرعت خواب چند فرسخ از خودت دوری؟ اسم این فاصله رو غربت بذار