زد ز بی رحمی به تیغم، یار و یاری را ببین ساخت کارم را به زخمی، زخمِ کاری را ببین زد ز بی رحمی به تیغم، یار و یاری را ببین ساخت کارم را به زخمی، زخمِ کاری را ببین رفت و بی او زنده ماندم، سخت جانی را نگر رفت و بی او زنده ماندم، سخت جانی را نگر آمد و مُردَم ز خجلت، شرمساری را ببین آمد و مُردَم ز خجلت، شرمساری را ببین عمرها شد می کَشم با ضعف تن بارِ غمش عمر ها شد می کَشم با ضعف تن بارِ غمش ناتوانی را نظر کن، بردباری را ببین ناتوانی را نظر کن، بردباری را ببین زد ز بی رحمی به تیغم، یار و یاری را ببین ساخت کارم را به زخمی، زخمِ کاری را ببین