در سکوت شهر شب بی پایان خواب دیدم کاغذپران در آسمان می رقصی دره ها سرخ است لاله ها بودند دره ها سرخ است لاله ها بودند لاله های پامیر می پیچید زمزمه های تنگدستان عایشه نخواهم رفت از لب ها اشک رودم پابرجا صبح در راه است صبح در راه است صبح بر اسب سفیدش تند می تازد وین شب شهر رنگ می بازد صبح در راه است ♪ مسافر در زابل می خواند زیر تیغ کور جلادان عایشه روز ما هم می آید روز روشن فردا صبح در راه است صبح در راه است صبح بر اسب سفیدش تند می تازد وین شب شهر رنگ می بازد صبح در راه است