نفسم وصل شراب است کجایی بی من حال من باز خراب است کجایی بی من آه به این سال بد و حال بد و تنهایی و بهاری که عذاب است کجایی بی من تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را برف و کولاک حریف دل تنگم که نشد سینه ام در تب و تاب است کجایی بی من تن من غرق جنون است از این فاصله ها و امیدی که سراب است کجایی بی من و امیدی که سراب است کجایی بی من تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را