غم تو یادگاری مانده بر من جفا و رنج خواری مانده بر من جفا و رنج خواری محنت او غم به دل صد زخم کاری مانده بر من در این دنیایی فانی گر بدانی نرنجانی دل را گر بخواهی که دل ها آه داره سوز داره خدا ناخواسته تنها بمانی من آن شرین ادا را میشناسم من آن دل آشنا را میشناسم محبت بین ما کار خدا بود از این جا من خدا را میشناسم نگار جانم سفر داره خدا جان مسافری چی درد داره خدا جان که تنها میشویم از خویش دوستا مسافر چشم تر داره خدا جان مسافر تا شدم حالم بدتر شد فلک از داغ هجرانم خبر شد زه گریه کرده کرده کور گشتم گریبانم زه آب دیده تر شد غروب کوه ساران یادم امد نبود دشت الوان یادم امد خیالم بود تا سالنگ و خنجان مزار شاه مردان یادم آمد Edit by:S