چرا گفتم مرو رفتی چه دیدی چرا گفتم ببین باری ندیدی گلی چین گفتم از گلزار عاشق خزان گشتی و یک گل هم نچیدی گلی چین گفتم از گلزار عاشق خزان گشتی و یک گل هم نچیدی گرچه من در زندگانی دل ندادم بر کسی برده ای دل را ولی آنرا ندادی بر کسی غیر عشق تو ندارم میل و خواهش با کسی من نمی خواهم تو باشی عاشق دیگر کسی دیگر کسی دیگر کسی خطا ها را ز نو تکرار کردی گلستان را بسی پر خار کردی نکردی لا اقل باری نکویی بدی را ساعتی صد بار کردی نکردی لا اقل باری نکویی بدی را ساعتی صد بار کردی گرچه من در زندگانی دل ندادم بر کسی برده ای دل را ولی آنرا ندادی بر کسی غیر عشق تو ندارم میل و خواهش با کسی من نمی خواهم تو باشی عاشق دیگر کسی دیگر کسی دیگر کسی من نمی خواهم تو باشی عاشق دیگر کسی گرچه من در زندگانی دل ندادم بر کسی برده ای دل را ولی آنرا ندادی بر کسی غیر عشق تو ندارم میل و خواهش با کسی من نمی خواهم تو باشی عاشق دیگر کسی غیر عشق تو ندارم میل و خواهش با کسی من نمی خواهم تو باشی عاشق دیگر کسی دیگر کسی دیگر کسی