اميدم را مگير از من خدايا خدايا خدايا دل تنگ مرا مشكن خدايا خدايا خدايا من دور از آشيانم سر به آسمانم بي نصيب و خسته ماندم جدا ز ياران از بلاي طوفان بال من شكسته اميدم را مگير از من خدايا خدايا خدايا دل تنگ مرا مشكن خدايا خدايا خدايا از حريم دلم رفته رنگ هوس روز و شب به كه گويم در درون قفس آه در درون قفس وه كه دست قضا بسته بال مرا روز و شب ز گلويم ناله خيزد و بس آه ناله خيزد و بس ميزنم فرياد هرچه باداباد واي از اين طوفان واي از اين بيداد آه واي از اين بيداد ميزنم فرياد هرچه باداباد واي از اين طوفان واي از اين بيداد آه واي از اين بيداد اميدم را مگير از من خدايا خدايا خدايا دل تنگ مرا مشكن خدايا خدايا خدايا من دور از آشيانم سر به آسمانم بي نصيب و خسته ماندم جدا ز ياران از بلاي طوفان بال من شكسته از حريم دلم رفته رنگ هوس درد خود به كه گويم در درون قفس آه در درون قفس وه كه دست قضا بسته بال مرا روز و شب ز گلويم ناله خيزد و بس آه ناله خيزد و بس ميزنم فرياد هرچه باداباد واي از اين طوفان واي از اين بيداد آه واي از اين بيداد واي از اين بيداد آه واي از اين بيداد سعید