تموم شد توى نقطه آخرم غروره تو تسليم کرده منو ميدونم ديگه زخم اين واژه ها محال بفهمونه درده منو تو امواج فکرت بايد غرق شم گذشتى گذشته آب از سرم من از بين ميرم تو فکره خودم دارم آرزوتو به گور ميبرم من اونقدر شبيهت قدم ميزدم که از ما يه جور رد پا مونده بود که حتى نفهميدى پشت سرت يکى توى اين جاده جا مونده بود شايد چند سالى بايد بگذره که ردشى از اين راهه پر خاطره کى دستاتو اون لحظه ميگيره که رو رد پاهاى من راه بره حالا که رسيدى به مقصد بگو که من گم شدم تو يک حادثه رسيدن به تو آرزوى منه کى به آرزوهاى من ميرسه؟! چشاتو ببندو فقط فکر کن پاى اشتباهت کى نابود شد کى هى سوخت واست جاده روشن بشه کى خاکسترش پاى تو دود شد کی خاکسترش پای تودود شد تا اينجاشو که پا به پات اومدم ميخنديدم اما پاهام بى حسه به اين مقصد دور که تو ذهنته فقط مرده ى ما دو تا ميرسه شايد چند سالى بايد بگذره که ردشى از اين راهه پر خاطره کى دستاتو اون لحظه ميگيره که رو رد پاهاى من راه بره حالا که رسيدى به مقصد بگو که من گم شدم تو يک حادثه رسيدن به تو آرزوى منه کى به آرزوهاى من ميرسه؟!