چقدر از فکر رفتنت، غم و وحشت به دلم دارم چقد ترس، چقد آشوب، چقد تشویش به دل دارم کجا رفت اون غرور سر بلند و من، منی هام چی شد اون همه اعتماد به نفس و سرکشی هام نمیدونم چرا آشفته حال و گوشه گیرم همه میخوان که من باشن و من از خودم سیرم پر از آدم به دورم، شب و روز حلقه بستن ولی انگار تک و تنها ته بن بست نشستم نمیدونم چرا آشفته حال و گوشه گیرم همه میخوان که من باشن و من از خودم سیرم پر از آدم به دورم، شب و روز حلقه بستن ولی انگار تک و تنها ته بن بست نشستم ♪ هوا بارونی و شب تاریک و دل توو دلم نیست انگار جون میکَنم، طوفانی ام، آرامشم نیست سحر نزدیکِ و چشمای خیسم بیدارِ، بیدار نمیدونم چرا خواب خوشی بر بالشم نیست سحر نزدیکِ و چشمای خیسم بیدارِ، بیدار نمیدونم چرا خواب خوشی بر بالشم نیست نمیدونم چرا آشفته حال و گوشه گیرم همه میخوان که من باشن و من از خودم سیرم پر از آدم به دورم، شب و روز حلقه بستن ولی انگار تک و تنها ته بن بست نشستم نمیدونم چرا آشفته حال و گوشه گیرم همه میخوان که من باشن و من از خودم سیرم پر از آدم به دورم، شب و روز حلقه بستن ولی انگار تک و تنها ته بن بست نشستم