Since I left you, mine eyes in my mind And that which governs me to go about Doth part his function and is partly blind Seems seeing, but effectually is out For it no form delivers to the heart Of bird of flowers, or shape Of bird of flowers, or shape Which it doth latch آمد بر من، که؟ یار. کی؟ وقت سحر ترسنده ز که؟ ز خصم. خصمش که؟ پدر دادمش دو بوسه. بر کجا؟ بر لب تر لب بد؟ نه. چه بد؟ عقیق. چون بد؟ چو شکر Of his quick objects hath the mind no part Nor his own vision holds what it doth catch For if it see the rudest or gentlest sight The most sweet favour or deformed'st creature The mountain or the sea, the day or night The crow or dove, it shapes them to your feature Untrue untrue untrue My most true mind thus makes mine eye Untrue untrue untrue Incapable of more, replete with you ای روی تو چو روز، دلیل مُوحدان وی موی تو چنان، چو شب ملحد از لحد ای من مُقدم از همه عُشاق، چون تویی مر حسن را مقدم، چون از کلامِ قد مکی به کعبه فخر کند، مصریان به نیل ترسا به اسقف و علوی بافتخار جد مکی به کعبه فخر کند و مصریان به نیل ترسا به اسقف و علوی بافتخار جد فخر رهی بدان دو سیه چشمکان توست کآمد پدید زیر نقاب، از بر دو خد Untrue untrue untrue مکی به کعبه فخر کند و مصریان به نیل Untrue untrue untrue ترسا به اسقف و علوی بافتخار جد آمد بر من، که؟ یار. کی؟ وقت سحر ترسنده ز که؟ ز خصم. خصمش که؟ پدر دادمش دو بوسه. بر کجا؟ بر لب تر لب بد؟ نه. چه بد؟ عقیق. چون بد؟ چو شکر