ای داغ از قلب پریشانم چه میخواهی ای جای زخم کهنه از جانم چه میخواهی دریاچه ای خشکیده در آغوش خود دارم باران سرخ از ابر چشمانم چه میخواهی ای وای از این، ای وای از این از دست دادن ها ای مرگ از جان رفیقانم چه میخواهی آرامشم کو خنده ام کو اعتمادم کو بی هیچم و دیگر نمیدانم چه میخواهی ما، ما وارثان دردهای بی شماریم ما، ما گریه های چشم های انتظاریم ما، ما سرزمینی دور و تنها در غباریم ما چیزی به غیر از غم به غیر از هم نداریم ما حسرت یک خنده ی دنباله داریم ما خسته از این روزهای بی قراریم ♪ دنیا بگو غم بیشتر از این نخواهد ماند دنیای بی رویای ما غمگین نخواهد ماند چیزی بگو آرام کن آشفتگی ها را در سینه ها این بغض سر سنگین نخواهد ماند ای چرخ بازیگر بگو بالانشینان را جای من و ما تا ابد پایین نخواهد ماند فریاد این غم خانه خاموشی نخواهد داشت فرهاد این افسانه بی شیرین نخواهد ماند فرهاد این افسانه بی شیرین نخواهد ماند ما، ما وارثان دردهای بی شماریم ما، ما گریه های چشم های انتظاریم ما، ما سرزمینی دور و تنها در غباریم ما، چیزی به غیر از غم به غیر از هم نداریم ما حسرت یک خنده ی دنباله داریم ما خسته از این روزهای بی قراریم