آه ای تردید رفتن گاهی دامن نگیر آه ای بی ردپایی گامی از من نگیر آه ای تردید رفتن گاهی دامن نگیر آه ای بی ردپایی گامی از من نگیر من تا سخن راهی ام من تا سحر در شتابم چون نور از فرط خورشید تاریکی برنتابم من تا سخن راهی ام من تا سحر در شتابم چون نور از فرط خورشید تاریکی برنتابم سر کن این تشنگی را آبی جز تشنگی نیست دل کندم از فسردن این مُردن زندگی نیست من تا سخن راهی ام من تا سحر در شتابم چون نور از فرط خورشید تاریکی برنتابم من تا سخن راهی ام من تا سحر در شتابم چون نور از فرط خورشید تاریکی برنتابم من تا سخن راهی ام من تا سحر در شتابم چون نور از فرط خورشید تاریکی برنتابم