آه ای تردید رفتن گاهی دامن نگیر آه ای بی رد پایی گامی از من نگیر آه ای تردید رفتن گاهی دامن نگیر آه ای بی رد پایی گامی از من نگیر من تا سخن راهی ام من تا سحر در شتابم چون نور از فرط خورشید تاریکی بر نتابم من تا سخن راهی ام من تا سحر در شتابم چون نور از فرط خورشید تاریکی بر نتابم ♪ سر کن این تشنگی را آبی جز تشنگی نیست دل کندم از فسردن این مردن زندگی نیست من تا سخن راهی ام من تا سحر در شتابم چون نور از فرط خورشید تاریکی بر نتابم من تا سخن راهی ام من تا سحر در شتابم چون نور از فرط خورشید تاریکی بر نتابم من تا سخن راهی ام من تا سحر در شتابم چون نور از فرط خورشید تاریکی بر نتابم