من قلب تورا ز دست آسان ندهم دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم از دوست به یادگار دردی دارم کان درد به صد هزار درمان ندهم ، کان درد به صد هزار درمان ندهم تا با غم عشق تو مرا کار افتاد ، تا با غم عشق تو مرا کار افتاد بیچاره دلم بیچاره دلم در غم بسیار افتاد ، بیچاره دلم در غم بسیار افتاد بسیار فتاده بود اندر غم عشق ، بسیار فتاده بود اندر غم عشق اما نه چنین زار اما نه چنین زار ، که این بار افتاد من بودم و دوش آن بت بنده نواز از من همه لابه بود از وی همه ناز شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید ، شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید شب را چه گنه حدیث ما بود به راز، شب را چه گنه حدیث ما بود به راز