بنویس، از آبیِ بهارِ پیشِ رو بنویس، از قهوه ی قرارِ پیشِ رو بنویس، که ماهیِ سفیدِ فالِ ما برسد، به برکه ی زلالِ پیشِ رو باران، به سرزمین من برگرد پاییز، میان خانه غوغا کرد باران، به سرزمین من برگرد پایان، بگیرد این شب سرد تنت صدایِ این نوازشِ ترک گرفته را میانِ این همه تلاشِ کرکننده و صدا، نشنید چرا کمانه کرده موجِ بغضِ من به راکدِ نشسته پشت ارتفاعِ این همه سرد بر انزوای ماهیانِ کوچکِ سیه تو قصه ای بگو، ای ماهی سفید به برکه ی زلالِ گودیِ نشسته در کفِ دست های ما، برگرد باران، به سرزمین من برگرد پاییز، میان خانه غوغا کرد باران، به سرزمین من برگرد پایان، بگیرد این شب سرد باران، به سرزمین من برگرد پاییز، میان خانه غوغا کرد برگرد، برگرد پایان، بگیرد این شب سرد