ویرون بشی ای دل الهی خون بشی ای دل از دست تو فریاد پریشون بشی ای دل به دنبال خودت من رو به هر سویی کشوندی عاشق شدی و خود رو به مقصد نرسوندی هر دل می بینی یار داره دلبر و دلدار داره مونس و غمخوار داره جز دل نفرین شده من جز دل نفرین شده من ای دل گله ای ساز نکن عاشقی آغاز نکن خواهش پرواز نکن طاقت بیماری نداری تاب گرفتاری نداری ویرون بشی ای دل الهی خون بشی ای دل از دست تو فریاد پریشون بشی ای دل به دنبال خودت من رو به هر سویی کشوندی عاشق شدی و خود رو به مقصد نرسوندی ویرون بشی ای دل الهی خون بشی ای دل از دست تو فریاد پریشون بشی ای دل به دنبال خودت من رو به هر سویی کشوندی عاشق شدی و خود رو به مقصد نرسوندی هر دل می بینی یار داره دلبر و دلدار داره مونس و غمخوار داره جز دل نفرین شده من جز دل نفرین شده من ای دل گله ای ساز نکن عاشقی آغاز نکن خواهش پرواز نکن طاقت بیماری نداری تاب گرفتاری نداری ویرون بشی ای دل الهی خون بشی ای دل از دست تو فریاد پریشون بشی ای دل به دنبال خودت من رو به هر سویی کشوندی عاشق شدی و خود رو به مقصد نرسوندی