بی تو ای لعبت تناز من باشد این عکس تو هم راز من، هم ره من، هم دم من در سرور و در غم من سوی من کند روی زیبا تا کنم به رویش تماشا (سوی من کند کند روی زیبا) (تا کنم به رویش تماشا) عکس تو با من به عکس تو یاری کند داند غم من مرا غم گساری کند مه روی دامن به از جا چو گل اشک من چون ابر چشمم مرا ژاله زاری کند کیف نبر دل از بی وفایی چون تو داغی ز سوز جدایی بی تو جانا تو شمعی ز غم گدازد (تو شمعی ز غم گدازد) او چو چنگی دل تنگ من نبازد (دل تنگ من نبازد) پریشان ز غم اساسم چو فرصت نگاهش ز عالم ز دست جفایم بنالم، جگر سوز نهانم نگفتم نتوانم بگویم که چه عالم بود از تو به جانم که باشم، گناهم، ندانم