این ترانه ی من، نشانه ی من، نشان رنج زمانه ی من از همان زمان ها که داستان ها شنیده ای از فسانه ی من بشنو تو ای زیبا که افکنده ای به خون آشیانه ی من بشنو که از حالم خبر می دهد طنین ترانه ی من شد به یاد رویت، به آرزویت، سیه جهانم قسم به مویت تو بشنو از این ترانه ی من فغان ز جور زمانه ی من خبرها، خبرها ز حال دلم از آن بشنوی مبادا، مبادا چو آن بشنوی پریشان شوی مبادا شود دلی نازنین از این غم فضا نوای حزین پریشان به سوزی که در دل نهفتم، به رازی که با کس نگفتم اثر دارد این ترانه وز آن عشق جاودانه که این زیر و بم دهد شرح غم بجو راز ما در این زیر و بم به یاد فتنه ها که کرده ای به پا بشنو تو ای زیبا که افکنده ای به خون آشیانه ی من بشنو که از حالم خبر می دهد طنین ترانه ی من