از افق شد روی مه تابان داده نور من بر تیرگی پایان چشم من باشد به ره امشب گرم نگه امشب تا مگر تو را جوید ای جان ای مرغک وحشی چرا از آشیان گشتی جدا زیبای من زین آشیان رفتی چرا رفتی چرا با عشق تو در این چمن خوش میگذشت ایام من ناگه نمیدانم چرا بگذشتی از ما در سپیده دم که آسمان کند روشن صبح جهان تو هم باز آ به آشیان که بینم من از این بستان مستانه به هوا پر بگشاییم از مستی به فلک نغمه سراییم از شادی تو بخوان نغمه موزون میخوانی ز چه آهنگ جدایی باز آ ای که تویی مونس جانم تا بر من رخ دل چشم بنمایی ای مرغک وحشی چرا از آشیان گشتی جدا زیبای من زین آشیان رفتی چرا رفتی چرا با عشق تو در این چمن خوش میگذشت ایام من ناگه نمیدانم چرا بگذشتی از ما در سپیده دم که آسمان کند روشن رخ جهان تو هم باز آ به آشیان که بینم من از این بستان مستانه به هوا پر بگشاییم از مستی به فلک نغمه سراییم از شادی تو بخوان نغمه موزون میخوانی ز چه آهنگ جدایی باز آ ای که تویی مونس جانم تا بر من رخ دل چشم بنمایی