در خلوت شب، در پرسه هايم بى تو چه سرد است حال و هوايم اين جا كنارم جاى تو خالى سر ميكنم با ديوانه حالى خاموش و سردم چون شمع در باد لب بسته ام بر يك سينه فرياد هى پرسه پرسه، هى بغض و باران از من چه مانده؟ جانى پريشان يادت چه ها كرد با اين دل من؟ سخت است بى تو در خود شكستن بسته نفس را بغض گلويم تنهاييم را با كه بگويم؟ يادت چه ها كرد با اين دل من؟ سخت است بى تو در خود شكستن بسته نفس را بغض گلويم تنهاييم را با كه بگويم؟ با که بگویم؟ ♪ هر لحظه بى تو من بیقرارم غافل ز خويشم، بر تو دچارم بى من كجايى اى رفته از دست؟ بر خاطراتت باران گرفته است لالالالالالا لالالالالالا لالالالالالالالالا ♪ لالالالالالا لالالالالالا لالالالالالالالالا ♪ خو كرده ام با دلواپسى ها با درد عشقت، با بى كسى ها با بی کسی ها لبريز دردم با حال زارم جز سايه خود همره ندارم همره ندارم يادت چه ها كرد با اين دل من؟ سخت است بى تو در خود شكستن بسته نفس را بغض گلويم تنهاييم را با كه بگويم؟ يادت چه ها كرد با اين دل من؟ سخت است بى تو در خود شكستن بسته نفس را بغض گلويم تنهاييم را با كه بگويم؟ با که بگویم؟