به کشت خاطرم جز غم نروید به باغم جز گل ماتم نروید به صحرای دل بی حاصل ما گیاه ناامیدی هم نروید (امان ای دل ای دل ای دل) (خدا ای دل ای دل ای دل) به دشت افتاده مجنون به دشت افتاده مجنون زار و دلتنگ چو سیل آورده چوبی در بن سنگ آی چو سیل آورده چوبی در بن سنگ داد و بیداد به شب از آتش آخ به شب از آتش آه شرربار نمایان بود در دامان کوهسار (ای داد آخ داد ای دوست ای دل ای دل) آخ غم عشقت بیابون پرورم کرد هوای بخت بی بال و پرم کرد به ما گفتی صبوری کن صبوری صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد وای به روی دلبری گر مایلستم (خدا دلم) مکن منعم گرفتار دلستم (ای دل) به روی دلبری گر مایلستم مکن منعم گرفتار دلستم خدا را ساربان آهسته می ران که ما وامانده این قافلستم