اگه از شب از شکستن اگه از سکوت از تنها نشستن نمیگم نه این که نیست اگه از صداقت چشمای گریون اگه از غم غریبی تو بیابون نمیگم نه اینکه نیست ای غمین ترین ای تو بهترین ای عزیزترینم بیا و نغمه سوختن ساز مکن باز با غم ساختن آغاز مکن سوختن و ساختنم حدی داره درد و نشناختنم حدی داره این دیگه زندگی را باختن پشت به خورشید سوی شب تاختنه این روزا برای موندن برا عاشقانه خوندن دیگه هیچ حرفی نداریم یا اگه داریم چه بهتر که به لبهامون نیاریم دیگه از خستگی پاهای خستت برام نگو برام نگو نگو نگو دیگه از شکستن دل شکستت برام نگو برام نگو نگو نگو سوختن و ساختنم حدی داره درد نشناختنم حدی داره سوختن و ساختنم حدی داره درد و نشناختنم حدی داره این دیگه زندگی را باختن پشت به خورشید سوی شب تاختنه