میونه ثانیه های انتظار میشمرم دقیقه ها رو چه زیاد من و اون خوش خبری های محال واسه فردایی که هیچ وقت نمیاد این تابستونم چه طولانی شده روز آخرش چه طوفانی شده قرار این نبود که ما تنها بشیم تو توو آسمون و ما اینجا باشیم برا لبهایی که هیچی نمیگن واسه چشمایی که خوابیده بودن چی بخونم که چشاتو وا کنی یا یه حرفی بزنی صدام کنی تو که رفتی کار من شد اشک و آه حسرت دیدن تو با یک نگاه شده آرزوی هر لحظه ی من که بگن داره میاد مثل یه ماه لحظه هامو میشمرم تا که بیای دم خونت بشینم کاری کنم اما وقتی میرسم به کوچه تون دل تنگ من میخواد زاری کنم دل تنگ من میخواد زاری کنم برا لبهایی که هیچی نمیگن واسه چشمایی که خوابیده بودن چی بخونم که چشاتو وا کنی یا یه حرفی بزنی صدام کنی تو که رفتی کار من شد اشک و آه حسرت دیدن تو با یک نگاه شده آرزوی هر لحظه ی من که بگن داره میاد مثل یه ماه