بستم بی خبر مو بار سفر با درد و حسرت از شهر خودم راهی شدم و رفتم به غربت ای تازه گلم ترک تو کنم با چشم خون بار گلابتونم گلابتونم خدا نگهدار از ناز و ادات از چشم سیات روزم سیاهه سیرم به خدا از عمر خودم خدا گواهه میرم به سفر جایی که کسی نشه خبردار گلابتونم گلابتونم خدا نگهدار آه می زنم دل ما به دریا زار و گریون دل به صحرا می زنم با چشم پر خون آه میرم اون جا که کسی قدرم بدونه میرم اونجایی که بی نوم و نشونه بستم بی خبر ما بار سفر با درد و حسرت از شهر خودم راهی شدم و رفتم به غربت ای تازه گلم ترک تو کنم با چشم خون بار گلابتونم گلابتونم خدا نگهدار