از سر کوچه سرک کشیدم همه را دیدم و تو را ندیدم ناگهان آمدی دلم تو بردی جان سر به زیر آمدی مرا ندیدی چشمت به من افتاد، ای داد بیداد یکباره تو هول شدی شال از سر افتاد کردی مرتب گیسوی خود را کردی پریشان مرا زیبا نگارا ♪ به عطر زلفت من را کشاندی به وصلت ای صنم من را رساندی آمدم آهسته آهسته سمت سویت جان آمدم تا شوم من خاک کویت چشمت به من افتاد، ای داد بیداد یکباره تو هول شدی شال از سر افتاد کردی مرتب گیسوی خود را کردی پریشان مرا زیبا نگارا من بیتاب از رنج هجر تو بخدا طاقت ندارم جانا تصدقت از دل نروی همه قرارم چشمت به من افتاد، ای داد بیداد یکباره تو هول شدی شال از سر افتاد ای جان کردی مرتب گیسوی خود را کردی پریشان مرا زیبا نگارا، های چشمت به من افتاد، ای داد بیداد یکباره تو هول شدی شال از سر افتاد کردی مرتب گیسوی خود را کردی پریشان مرا زیبا نگارا