جانِ تو و جان دلم نیمه ی پنهان دلم من کران تا کران آمدم بی نشان یک نشانه بفرست گر ز من کردی یاد بوسه ای دست باد عاشقانه بفرست عاشقانه بفرست رفتی و خزان شد گریه بی امان شد دل ز هر چه ترسید عاقبت همان شد غیر مُردنم نیست دل خوشی نگارا دلخوش توام که میکُشی تو ما را از من به غیر از خبری چیزی نمانده ببری دگر چه خواهی به قصد جان من بیا ولی بیا بُکُش مرا به هر گناهی به هر گناهی رفتی و خزان شد گریه بی امان شد دل ز هر چه ترسید عاقبت همان شد غیر مُردنم نیست دل خوشی نگارا دلخوش توام که میکُشی تو ما را رفتی و خزان شد گریه بی امان شد دل ز هر چه ترسید عاقبت همان شد غیر مُردنم نیست دل خوشی نگارا دلخوش توام که میکُشی تو ما را