طلوع خورشید با صدای نازت نفس تو نفس یه هوای تازه این زندگی ما بود این زندگی ما بود واسه بقیه عادی ولی خاصه دیگه هر کاری میکردیم واسه هم گذشته نمیره از یاد من یا تو یاد شب بیداریا تا صب نمیشه کاریش کرد اما خب هنوزم تا حرف تو میشه میبره فکره منو پیشت سرد شدیم یواش یواش رابطمون نفس نداشت گفتی برام قفس نباش رد شدیم از هم دور شدیم از اون هوا چیزی نمونده بین ما کاش بتونی بگی چرا رفتی از دستم رد شدیم از هم واسه اون روزا تنگ شده دلم گفتگوی ما در گوش هم من بهت بگم جات تو قلبمه تو بهم بگی مثل ما کمه غروب غمگین و بارون تو شروع پرسه تو خیابون زندگی ما شد این زدگی ما شد رسیدیم آخرش انقد سریع ببین یه بهار خاکستری این زندگی ما شد سرد شدیم یواش یواش رابطمون نفس نداشت گفتی برام قفس نباش رد شدیم از هم