پیش از خداحافظی ات چتری به دستت میدهم آهی به راهت میکشم شاید که برگردی به جای هر حرفی فقط خطی ز چشم خیس خود طاق نگاهت میکشم شاید که برگردی باران ببارد میروی باران نبارد میروی این بغض بی صاحب چرا از تو ندارد پیروی بی من شدی راهی چرا از من نمیخواهی چرا کاری کنم پیدا کند پایان خوش این ماجرا گفتم خداحافظ ولی در دل چه آهی دارم ای عشق غیر از تماشای تو در باران چه راهی دارم ای عشق بعد از تو این باران تورا هر بار به یادم خواهد آورد چیزی نیماند از این عاشق که در عشقت بد آورد باران ببارد میروی باران نبارد میروی این بغض بی صاحب چرا از تو ندارد پیروی بی من شدی راهی چرا از من نمیخواهی چرا کاری کنم پیدا کند پایان خوش این ماجرا