مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم جرس فریاد میدارد که بر بندید محملهابر بندید محملها بر بندید محملها شب تاریک و بیم و موجب و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها ما آزمودهایم دراین شهر بخت خویش وه که جلاد اجل میزند بهر تو دار صد هزاران رحمت از تو ماند یادگار تا کی آزار مسلمان، اي مسلمان شرم دار هم شود ز آه کسی خیل و سپاهت ترت و مرت هم کند دود دلی دست سیاهت تار و مارمنسوخ شد مروت و معدوم شد سخا از هردونام ماند چو سیمرغ و کیمیا شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا گشته است باژگونه همه رسمهاي خلق زین عالم نه بهره و گردون بی وفا شد دوستی عداوت و شد مردمی جفاخصم زبان دراز شد، خنجر آبدارکو؟ بوي خون میآیدم از بیخ او خانه خانه جا به جا و کو به کو نامسلمانان و بی دینان و مستان، بجویید کو به کوبرکنید، هان از درمها نام او دیدي آن قهقهه کبک خرامان حافظ که زسر پنجه شاهین قضا غافل بود در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز چه توان کرد که سعی من ودل باطل بود یاد باد آن که سرکوي توام منزل بود دیده را روشنی از خاك درت حاصل بود آه از این جور و تطاول که دراین دامگه است آه از این جور و تطاول که دراین دامگه است یاري اندرکس نمیبینم یاران را چه شد؟ دوستی کی آخر آمد دوست داران را چه شد؟ آب حیوان تیره گون شد خضرفرخ بی کجاست؟ خون نگشت از رنگ خود، باد بهاران را چه شد؟ آه از این جور و تطاول که دراین دامگه است آه از این جور و تطاول که دراین دامگه است