یک بوسه بس است از لب سوزان تو ما را تا آب کند این دل یخ بسته ی ما را من سردم و سردم، تو شرر باش و بسوزان من دردم و دردم ، تو دوا باش خدا را از دیده برآنم همه را جز تو برانم پاکیزه کنم پیش رُخت آینه ها را گر دیر و اگر زود ، خوشا عشق که آمد آمد که کند شاد و دهد شور فضا را می خواهمت آن قَدْر که اندازه ندانم پیش دو جهان عرضه توان کرد کجا را (سیمین بهبهانی)