قسم به ایمانم قسم به وطن قسم به جنازه پدرم تو کفن قسم به گدایی که تو خیابون زابه راهه قسم به دختری که محدوده تو خانواده قسم به سیلی سرخ توی صورتم قسم به تن خسته ام قیافه ی تو لکم قسم به کبودی زیر چشمم قسم به گوشی خاموش عشقم به شب هایی که جواب ندادی و اشک ریختم سرمو رو بالشم گذاشتم با خشم بی شک از این زندگی خسته ام بخدا خستم یه معجزه نشون بده بگو که هستم بگو که هستی ما به چی دل بستیم نکنه با این همه درد یه روزی بمیریم ببینیم نه خدایی هست نه دنیایی دیگه فقط تولدی دوبارست تو یه جای دیگه به خودت شرمم میاد دارم از این حرفا میگم به خودت قسم دارم خسته از این شب ها میشم به خودت قسم دیگه مردم از بس تنها میشم به خودت قسم دارم بی خیال فردا میشم قسم به جون سگ های زهر داده قسم به زندگیم که هر لحظه اش زهر ماره من از پدرم راضی ام به مولا راضی ام بی پولیش فدای جفت چشاش راضی ام شده بگم چرا منو به دنیا آوردی ولی پدرم ببخشید اینا همه بچه بازی ان قسم به تو پدرم هنوز یادم نرفته که بوق سگ بلند میشدی میرفتی سرکار نصف شب برمیگشتی میدیدم که خوابت نرفته فقط یه سوال دارم ازت خدا یک سوال دلیل این همه فرق و تفاوت چیه؟ دلیل این همه فرق و تناقض چیه؟ چرا یکی منگول به دنیا میاد یکی سالم؟ چرا یکی رو پول میخوابه یکی ساده؟ تو که برای یه قوم معجزه کردی مگه من چمه دمت گرم خیلی مردی ولی به خودت قسم هنوز به خودت معتقدم بندمو چشام یه چیزایی میبینه که من منتقدم قسم به خودت خدا تنها شیر شب تویی قسم به خودت خدا تنها دین من تویی به خدا منم دوست دارم بشم یه سرخوش به خدا منم دوست دارم خنجر از پشت به خدا تنم خستست خورده از بس مشت به عشق خودت امشبم میخوابم شب خوش