تقدیم به همه ی دخترای سرزمینم اسممو ولش بزار نگم فقط خونِ دخترانه ای هست توی رگم یه تصادف با یه مرد باعث شد فکر کنم همه مردامون بدن کلی زخم رویه دسته جراحت سنگین دماغ شکسته ولش خلاصه دانشگاه قبول شدم دم خدا گرم که همیشه هستش دانشگاه دور بود از شهرمون پول آزاد نبود تو جیب مردمون مردمون کی بود پدر خوبمون پدرخوبمون مهربونمون پدر راضی نبود از شهر برم میگفت بیخیال درس شو مرگه من پدری که به دخترش اعتماد نداره وای به حال آینده و مرده من یه مشت مرد هوس باز چرا ما زنا شدیم اینجا خطرناک ایراد از ریشه است ما این کاره نیستیم زیپتو بالا بکش میرمو میرمو میرمو میرم از این شهری که توش یه غریبم میرمو میرمو میرمو دیدم یه جایی که آدماش بی فریبن سیرمو سیرمو سیرمو سیرم از این زندگی که کرده پیرم دیگه هم بر نمیگردمو هیچ وقت این مسیرو نمیام بی شک خلاصه دختر رفت دختره یکی یدونه مادرو بوسید از زیر قرآن رد شد قصد کرد به تَرک خونه گذشتِ زمانو نگید سریع دو ترم گذشت عمرش چه زود پرید این دختره که بعد از اون تصادف متنفر از هرچی مرد شد عاشق شده بود ولی نمیتونست بره جلو چون غرورش مانع شده بود فحش میداد به زمانو زمونه انگار همه دردا سمت اونه دخترک ولی نمیدونست پسرک هم از اون ور عاشق اونه این دوتا به هم رسیدن عاشق دوتا کفتر کلی خاطرات داشتن جمع ببندی به اندازه شیش تا دفتر دوئه به علاوه شیش هشت ماهی گذشت هر روزشون خنده هر روزشون جشن نه فکر فردا ها بودن نه فکر دیروزو قبلنایی که گذشت زندگی ترو تازه یه شروعی خوشو ساده عشقشونو به چشم میدیدن زمینو بهشت میدیدن بعضی وقتا انقد میخندیدن گاهی به قسمت بدِ سرنوشت میرمو میرمو میرمو میرم از این شهری که توش یه غریبم میرمو میرمو میرمو دیدم یه جایی که آدماش بی فریبن سیرمو سیرمو سیرمو سیرم از این زندگی که کرده پیرم دیگه هم بر نمیگردمو هیچ وقت این مسیرو نمیام بی شک نمیدیدن توهم زشتیو کمبود همه بهشون میگفت لیلیو مجنون قرار شد ازدواج بکنن حلقه واسه خودشون انتخاب بکنن دوستایه پسرک از فرصت استفاده کردن از دختر خواستن اجازه ی آخرین سفرِ مرخصیشونو بده بهشون رخصت دخترک که نه نمیتونست بگه گفت برید خوش باشید قرار بودبعد سفر ازدواج کنن الهی چقد ذوق داشتی هروز زنگ هروز تماس حس دلتنگیش انگشت نماست گفت دارم میام خونه عشقم دخترک گفت قدمت رویه چشمم دیگه تا الان باید میرسید نگرانم چرا زنگ نزد یه حسی توم بَده چشام پره اشک کم کم دیگه ساعت داره میشه هشت تلفن زنگ خورد کی میتونه باشه خدا فقط خبرایه خوشی باش باشه داداشمو حلال کن چون دیگه نمیتونه باهات باشه وقتی از سفر برمیگشت عاشق یکی دیگه شد انگاری اسم معشوقشم فرشته است ولی از نوع عزرائیل